پیشنهاد بهترین محصولات سایت
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
نقشه UTM | 0 | 2664 | kazemi |
امروز ظهر شيطان را ديدم! | 4 | 4464 | kazemi |
قیمت دوربین مداربسته | 0 | 2454 | kazemi |
عکس های بازیگران در کنسرت روزبه نعمت الهی و احسان حق شناس | 6 | 5543 | kazemi |
فروش انواع کیفهای جاجیمی در طرحها و رنگهای متنوع | 2 | 4309 | boidgeundenny |
یک روز بعداز ظهر وقتی اسمیت داشت از کار بر میگشت خانه ، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود . اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود .
اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم …
زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ، ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .
وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد. زن پرسید : من چقدر باید بپردازم ؟
و او به زن چنین گفت : شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام.
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
پیوندهای روزانه
آمار سایت